داستان سکسی جر خوردن زنم - کس و کونمو جر دادن

زنم جر خوردن داستان سکسی جر دادن

زنم جر خوردن داستان سکسی کس و

جر دادن دختر برادر و مادرش (۱)

زنم جر خوردن داستان سکسی جر خوردن

زنم جر خوردن داستان سکسی داستان سکسی

ماجرای کس دادنم به داداشم

زنم جر خوردن داستان سکسی گاییدن کون

زنم جر خوردن داستان سکسی جر دادن

داستان پسر عموم منو جر داد

زنم جر خوردن داستان سکسی جر دادن

دانلود کلیپ های سکسی با حجم کم با فرمت 3GP ایرانی

زنم جر خوردن داستان سکسی جر دادن

داستان پسر عموم منو جر داد

زنم جر خوردن داستان سکسی صکص: جر

جر خوردن کونم

زنم جر خوردن داستان سکسی داستان پسر

جر دادن خواهرم از عقب

ممنون سعید؟ تو با من عذاب می کشی؟ من دوستت دارم. اومد و کناره من نشست و اونم شروع کرد به دید زدن. بابا یه لحظه برگشت ببینه من در چه حالیم که مسود رو دید و اشاره کرد که این کیه ؟ منم اشاره کردم به مونا که بابا فهمید و یه لبخند زد و دوباره رفت تو حسه کردن مونا. خلاصه کلی با ذوق و شوق از اونجا و دوستاش که کجاها رفتن و چیا خرید کردن و کلی حرف دیگه واسمون تعریف کرد. گفتم بابا … گفتش باشه چیکار کنیم دیگه همین دوتا دخترو داریم و هرچی هم داریم ماله شماهاست دیگه باشه امشب میخوام بعد از چند وقت یه دلی از مامانتون سیر کنم. با وجودی که حسابی ترسید ه بودم وخجالت میکشیدم ولی احساس کردم از این که دیده مراقبش هستم ،بدش نیومده! و شروع کردم از رو شورتش رو کسش کشیدن آب کسش شورتشو خیس کرده بود همینجوری که داشتم می کردم مواظب بودم که هی شل کنم و سفت کنم که ارضا نشه چون هر وقت ارضا می شد کلافه می شد. گفتم باشه بابا من دوست دارم شما رو خوشحال ببینم. مهسا گفت مونا میخوای سوپرایزت کنم ؟ گفتم میشناسمت یا یه کانال پیدا کردی که قفل نیست یا اینکه دوست پسرت رو قایم کردی یه جا که بیاد بکنتمون. دستمو انداختم زیر کسش و چندبار بهش ضربه زدم و محکم مالیدم و با آبش کیرمو مختصری خیس کردم و کذاشتم لای چاک داغ و حشریش. خیلی آروم و با ظرافت کامل یه کناره از شورتشو یعنی اون تیکه از شورتش که دقیقا از پشت لای کسش بود و یه کم آوردم بالا و کیرمو آروم کردم تو و تا رفت تو خوابیدم رو خواهرم. وقتی لگو دادم بهش به دخترش گفت اینایی که پسندت شدرو ببر تو پارکینگ پاساژ بزار تو ماشین تا من انتخاب کنمو حساب کنم بیام. من که دستام ازاد بود رفتم سمت لوارش و اونو باز کردم و اروم نشستم جلوش و کیرش رو از رو شرتش با صورتم لمس کردم. بابا سره کیرو کاملا کرد تو کونم و من یه دادی زدم اما نمیخواست از دستش بدم و از زور درد بیشتر به کس مهسا فشار می اوردم اونم حال میکرد و میگفت بابا بکنش بیشتر بکنش که خیلی کیر میخواد. همونجوری چوب رختی رو پرت کردم طرفش گفتم اولا اونجا رو ول کن معلوم نیست داری با اونجات حرف میزنی یا با من دوما خفه میشی یا یام خفت کنم اصلا انگار نه انگار من هیچی نمیگم توام همش از کس و کون و دادن و کردن حرف بزن گفتش نه تو بدت میاد. سرم حسابی گرم شده بود و نم نم فکرم داشت قفل میشد. دیدی چیزی رو که نچشیده بودی بهت چشوندم. جان این دختر منه که بهم کون داده. یکم خیالم رحت شد سرم رو اوردم بالا و دیدم یه خانوم 40 ساله با یه ارایش نسبتا کم و سکسی با یک پسر حدود 20 ساله تو ماشین هستن. خواهرم سکسی می گفت ووووووووووویییییییی وووووووووییییی این چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟! یه جوری که شهوت رو میشد از تو صداش خوند. چند روز قبل شروع کلاس ها رفتم تهران و خونه یکی از دوستای پدرم بودم بعد از ثبت نام دانشگاه هرچه رفتم برای گرفتن خوابگاه بهم خوابگاه ندادند من هم نمی دونستم چه کنم دوست پدرم گفت برات یک پیشنهاد دارم اگر قبول کنی گفت:خاله خانومم یک پیرزن ۷۰ ساله هست که خونه بزرگ توی تهران پارس داره تنها است اتفاق دنبال یک نفر هست که مراقب اش باشه درحد یک مرد تو خونه اش باشه چون برادرش اینا همین دوسال پیش رفتن کانادا چون برادرش استاد دانشگاه است البته یک سال دیگه برمیگرده من هم اول قبول نمی کردم بخاطر اینکه روم نمیشد با یک خانوم تو خونه تنها باشم اما با این مسئله خوابگاه ندادن غیر از این کار چاره ای غیر قبول کردن نداشتم رفتیم با خاله خانوم اش صفیه خانوم صحبت کردیم ، یک خونه بزرگ ویلایی هزارو دویست متری بود قبول کرد صفیه خانوم یک اتاق بزرگ یا زیر زمین مبله با همه امکانات به من داد تا اونجا باشم و اینطور هم معذب نباشم. سرعت خوردن و انگشت کردن روبیشتر کردم تا ارضا شد. میانه های راه میله های اتوبوس خلوت شد و یک صندلی کنار پنجره پاهای خسته اش را وسوسه ی نشستن کرد. گفتم دیدی من زودتر به مراد رسیدم که خندید گفت نه گفتم یعنی چی نه حالا که میبینی من کیر دارم و تو نداری که گفت من قبلا اونو خوردم چشمام گرد شد گفتم یعنی … ؟ که بابام خندید گفت اره با اینکه از تو کوچیکتره اما چند دفعه ای زودتر کیر بابایی رو تو کونش حس کرده. کیرش رو چند مرتبه زد به صورتم منم دهنم رو باز کردم تا براش ساک بزنم تا اونم ابش بیاد. من رفتم داخل و پیش مهسا دراز کشیدم. زیر مانتو یک تاپ بنفش پوشیده بود و یک شلوار جین تنگ و زخمی. ماده شده بودیم و بابا هم اومد سوار ماشینش شدیم و راه افتادیم تو خیابونا. حسابی خوردیم همدیگه رو تا ارضا شدیم. بودن سهند کنارم و گرمای بدنش دود سیگار و هوس من بیشتر و بیشتر تحریکم میکرد. و زمان مجزا رو مدت 20 دقیقه دیگه رو برای سینه های خوشگلش اختصاص می دادم. البته تا 21 سالگی از کون اما بعد جلوم باز شد و از کوس و کون سکس دارم. ساعت 6 عصر بود تازه از باشگاه برگشته بودم ودر خونه را زدم خواهرم تنها تو خونه بود تا اومدم تو گفتم کسی نیست؟؟؟؟؟! وارد شرکت که شدم رفتم جلوی در اتاقش و سلام کردم! بلند شدم آب میوه درست کردم و آوردم براش. بابا گفت این دخترم موناست و ایشونم که خانومه خودش گفت منم مونام وای چقدر جالب هم اسمم هستیم. غوطه ورشدن کیرم توی ترشحات کوسش و حرکت تندم باعث شده بود که کیرم کاملا لغزنده بشه و کیف بیشتری داشت. سر کیرمو برای اولین بار توی زندگیم، به قصد کردنِ یه کون با سوراخش اثابت دادم. اومدم اشپزخونه و گفتم چیزی میخوری گفت اره کیر. گفتم خاک توسرت الان اینا که بدرد نمیخورن بزارشون دره کوزه ابشوه بخور تا ساعت یک و نیم شب که برنامه قشنگا شرو میشن. گفتم شیطون شدی گفت چیکار کنیم دیگه. مسعود هم فهمید که من ارضا شدم. یه مدت گذشت و دیدم مهسا داره لباس در میاره گفتم چیکار میکنی گفت گرمه بابا نترس منم کیر ندارم که با دیدن هیکل جنابعالی راست کنم بخوام لخت شم بکنمت. راننده داد می زنه میگه ایستگاه آخره. تعجب کردم این موقع کیه گفتم نکه همسایه ها باشن و اومدن ببینن چه خبره! دستاش رو محکم دور گردنم پیچیده بود و با استرسی که توی چشماش بود زل زده بود بهم. دیدن کیرهای به اون گندگی و تمیزی که داشتن کوسای به اون خوشگلی رو جرررررر میدادن حسابی حشریم کرده بود و دوست داشتم یکی از اون کیرا رو داشتم و میتونستم روش بشینم و کوسم رو پر شده حس کنم. آهااااا و ارضا شده بودمو آروم داشتم با کیر برادرم ور میرفتم ازم پرسید:چی شد؟؟؟ گفتم:داشتم کیف میکردم گفت:ولی من خیلی کیف نکردم؟ فقط قلقلکم اومد میخواستم بلندشم و براش ساک بزنم ولی دیدم یهو لحن صداش عوض شد و گفت:رفیق نیمه راهی آبجی؟؟؟ تا اومدم به خودم بیام دیدم اومده روم و کیرشو گرفته تو دستشو برده سمت کوسم اومدم به خودم بیام که درد شدیدی بهم اجازه تکون خوردن نداد دیدم برادرم کیرشو کرده تو کوسم و داره منو میکنه. پاهاش رو جمع کردم بالا و در حالی که چوچولش رو زبون میزدم و میخوردم انگشتام روی شیارکوس وسوراخ کونش حرکت میکرد وگاهی باسنش رو به بازی میگرفت و میچلوند. منم همزمان که داشتم از کون میدادم کسم رو هم با دستم میمالیدم. کیرش رو کردم تو دهنم و حسابی براش ساک میزدم اونم دستش رو گرفته بود به کمرش و بیشتر کیرش رو میداد جلو تا کاملا تو دهنم بره. بابا حسابی کیرش رو رو کس و کونم مالش میداد و منو حشری میکرد خیلی لذت داشت کیر بابا که می اومد رو کسم یه لحظه نفسم ت و سینه حبس میشد. سهند چسبیده بود بهم و سرش رو شونه من بود. میگفت چه کسی داری جان چقده داغه وای میخوام این کس و جر بدم توروخدا دستام رو باز کن میخوام جرت بدم مونا هم از شنیدن اینا حسابی حشری مشد و شرو میکرد به تلمبه زدن برا بابا. کمی هم کشیدم بیرون ولی اتفاق افتاده بود ومنم نزدیک اومدنم بود. بابا هم که رفته بود درپارکینگ رو باز کنه تا دید یه ماشین توقف کرده سریع برگشت تا ببینه جریان چیه. دیگه داشتم نا امید میشدم که در باز شد و ماهی با رنگ و روی غیر عادی و بی حال اومد تو! بابا از جانبه ما میترسید که یه موقع قصد اذیت مارو نداشته باشن. برق الماس پلاگ نگاهمو صاحب شد، دست انداختم و با زور از کونش کشیدم بیرون، تمیزه تمیز بود. سریع چرخیدم و چند لحظه کلاهک کیرم رو روی شیار کوسش بالا و پایین کردم ودراز کشیدم روش. بابا گفت پدر سوخته حالا من ساکی واسه کی زدم که از من یاد گرفتی ؟ که گفت نه قربونتون برم اون موقعی که شما فکر میکردین من خوابم و میخواستین ترتیب مامان رو بدین من همش رو مو به مو نگا میکردم. بابا هم کمرش رو میداد بالا تا کیرش بالاتر بره. وقتی دید شورتم خیس خیس گفت بیام پیشت؟گفتم همینو میخوام. بابا گفت نمیخوای سوتینت رو در بایری من سینه های خوشگلت رو ببینم ؟ من اون درش اوردم و شلوارم رو هم همینطور. بابایی گفت مثل اینکه خواهرت هنوز از دودول باباییش میترسه اره ؟ که گفتم نه اتفاقا تازه باهاشم دوست شدم. داشتم لذت داغی ابه کیره بابا رو تو کونم حس میردم. وای چقدره از این لحظه خوشم می اومد اون همش میگفت اه بخور همه ابم رو بخور جووون ابم داره میاد دارم میریزم توی دهنت. گفتم یعنی اصلا واسه تو مهم نیست این خانومه چیکاره بابا داره ؟ گفت بابا که بچه نیست خودش میدونه چیکار کنه و الان پیداش میشه نترس بابا … نمیتونستم از فکرش بیام بیرون. اونم یه جوری که خانومه صدامون رو نشنوه گفت میدونم دختره عاقلی هستی و بابایی رو هم دوست داری مگه نه ؟ گفت اره خب چطور ؟ گفت این خانومه میخواد بیاد امشب خونه ما! مهسا گفت اخ جون و همونجوی که تو وان بود اومد سمت بابا و از تو وان کیر بابایی رو کرد تو دهنش. یه اهی کشیدم که مهسا گفت اوووه چته ندید بدید بزار کار دارم باهاش حالا حالا ها. با توجه به سخت گیری هایی که داشت مطمئن بودم که هنوز نتونسته یک پارتنر پیدا کنه و شایدعمدا این کار رو میکنه که منو تحریک کنه! از اینا بگذریم و داستانو براتون بگم. بابا بلند شد و با یک حرکت دامن مونا رو دراورد و وقتی دید که شرت نپوشیده افتاد به جون کسش و حسابی داشت میخورد. کیرش دقیقا از لای کسم رد میشد و حسابی اونو تحریک میکرد. گفت اگه دوست داشتی بیا داخل گفتم باشه. مونا هم دستاش رو گذاشته بود اطراف بابا و حسابی پایین بالا میرفت و کسش رو تا ته دور کیر بابا پایین بالا میکرد. گفتم بابا مگه کلید نداری ؟ گفت مونا جون یه دقیقه بیا دمه در. خلاصه دخترش لگشو پازد تو اتاق پرو و مادرشم پسندید کلا با لحن دستوری صحبت میکرد مثلا به من میگفت این لگو بگیر یکی دیگه بده وقتی خریدشون تموم شد دخترش یه اشاره کرد به مادرش گفت مامان توکه عاشق لگ هستی یکی هم شما بردار که مادرش جواب داد آخه اینجا که سایز من نداره یهو من پریدم وسط حرفشو قطع کردمو گفتم اتفاقا برای سایز شماهم داریم گفت بده ببینم براقشو بیار برام گفتم اطاعت خانم…اصلا شل شده بودم خیلی مقتدر بود این زن. با کلی اشتیاق و شیطنت پرید روی تخت، داگی شد و کونشو بالا داد، مشت پرشو باز کرد و بات پلاگ بنفششو گذاشت دقیقا روی سوراخ کونش. همونجوری خانومه ارم رو کیر بابا نشست و هیچ حرکتی نکرد. ودوباره خنده به حالت طعنه گفتم :خوب استاد خودت یادم دادی هر موقع تشنه ام شد آب بخورم! زدی و باز شد بهش گفتم کد رو از کجا اوردی گفت بابا اون دفعه ای که میخواست کد رو بزنه منم دیدم اما به روم نیاوردم. من که نمیتونستم رو پام واستم نشستم رو مبل و مسعود هم اومد دو زانو رو مبل نشست جوری که میرش روبروی دهنم بود. بابا خیلی هم در عین جذابیت و پرستیژش خیلی هم شوخ طبعه و همین اخلاقاشه که همه رو مجذوب خودش میکنه اونشبم تا میتونست ما رو میخندوند. کم کم درد داشت برام به لذت تبدیل میشد که گفت درش بیارم. نمیدونستم چیکار کنم و چی بگم اصلا نمیکشید مخم اما واسم جالب بود و از یه جهت هم دلم میخواست بابام اگه خواسته ای داره بهش برسه چون میدونستم هیچ وقت بیگدار به اب نمیزنه و خیلی هم فکرش بازه و الکی کاری رو نمیکنه. مهسا یه هیکل خیلی گوشتی و خوبی داشت سینه هاش همونجور که گفتم حدود شصت شده بود و کون خیلی بزرگی داشت و هرکی که اون نمیشناخت فکر میکرد که از منم بزرگتره. فرداش یه فیلم تارزان گرفتم و تا خونه خلوت شد گذاشتم. یه شلوار ورزشی قرمز پاش بود و یه پیرهن منم زیر شلوار داشتم. لا اقل بیا ماشین رو ببر ، دیر وقته ماشین گیرت نمیاد! نمیدونید من الان که این داستانو می نویسم از خوردن آن چی حسی دارم. شاید به این دلیل که در مورد نگاه اروتیک به تن یعنی نگاه زیبا شناسانه و لذت جویانه به تن کمتر صحبت شده و به همین دلیل مفهوم اروتیک نا آشنا به نظر می رسد. بر خلاف انتظارم که ممکنه ناراحت باشه وسرد و یا حتي بد برخوردکنه، با لبخند جوابم رو داد و تشکر کرد. منم سرم رو با حرکت دست اون هماهنگ کردم واقعا خوشمزه بود بابا رو نگاه کردم دیدم چشماشو بسته و داره خفیف ناله میکنه منم دیدم خوشش اومده یواش یواش از نوک کیرس لیس میزدم تا اونجایی که کامل توی دهنم رو پر میکرد و دیگه جایی نداشت بره پایین تر. هرچی بهم گفت بهش نگفتم جریان از چه قراره. ولی باید راهم رو انتخاب میکردم! پسر عموم هيچوقت نفهميد مرگ ملكه و زنبوراش چه فاجعه بزرگي بود. گفت چه جوری میخوای بکنمت گفتم مثل وقتی تو رو کرد. ازش خواستم یه سیگار برام روشن کنه. تو این فکرا بودم که دیدم بابام میگه کجایی دختر به چی نگاه میکنی ؟ به خودم اومدم دیدم عجب امروز روزه بدیه همش دارم سوتی میدم. ازش خواسته بودم از کون بکنمش چون تاحالا تجربشو نداشتم، اونم از خدا خواسته بعد از اینکه توی دسشویی خودشو تمیز کرد، رفت سروقت آماده کردن سوراخش برای قورت دادن کیرم. دیدم لامپ اتاقشون روشن شد منم سربع رفتم دمه دره دسشتویی واستادم که اگه کسی اومد بیرون %. فهمیدم الانه که باید دوباره کیر خوش فرم و کلفت بابا رو تو کونم حس کنم. گفتم چیه؟؟؟ گفت: یه سوال دارم ها؟ خارکسده یعنی چی؟؟؟ سرخ شده بودم و مونده بودم چی بهش بگم گفتم :کی اینو گفته؟ گفت: تو خیابون با یکی از بچه ها دعوام شد بهم گفت خارکسده. چند ثانیه همراهش خندیدم :خوبه نمردیم ومعنی لباس رو هم فهمیدیم سریع یک عکس ازش گرفتم و گوشی رو بهش دادم، بگیر! خیلی گرسنمه تو یخچال هم چیزی به جزء غذای گندیده ندارم کمی پول دارم میرم با اون کمی خوراکی واسه خودم میخرم و می خورم. زبونم رو توی دهنش میچرخوندم و اونم حسابی سینه هام رو میمالید. اون خدا بیامرز با همین کاراش رفت سینه قبرستون" میگه "وقتی تو آینه به خودت نگاه میکنی اخم نکن. اونم لخت شد و فقط با یکدونه شرت دراز کشیده بود جلو کاناپه روبروی تلویزیون. روی تخت بودیم و لامپها همه خاموش شد. تو راهه برگشت نزدیکای خونه بابام گفت فکر کنم یکی داره دنبالمون میاد ماها یکم ترسیدیم گفتیم نکنه میخوان اذیت کنن. منم مثل این چیز ندیده ها گفتم قبوله. اونم از خدا خواسته لباسامو در آورد. مهسا هم عادت داشت رو تخت مامان اینا بخوابه. شروع کردم کیرش رو خوردن از سر کیرش میلیسیدم تا پایین کیرش. مسعود دستاش رو حمایل خودش گذاشت پشت سرش و کیرش رو تو کس مامانیش عقب و جلو میکرد. البته منم برا کارگری نرفته بودم. افکار منفی توی سرم پیچید و انگار داشتم وسوسه میشدم. باباییم بود بابای مهربونم که نذاشته بود دخترش تو حسرت کیر بمونه. حق میدادم به بابا که چشمش بگیره و بخواد باهاش یه سکس درست حسابی کنه. بهش گفتم مامان چی شده نو نوار کردی رفتی اونجا چشم ما رو دور دیدی هرچیزی که خواستی خربد کردی و حسابی هم فکر کنم خوش گذشته باشه بهت ؟ گفت اره عزیزم اونجا همچین یکمکی راحت بودیم نه کسی مارو میشناخت نه کسی مزاحم ادم میشد هرجوری میگشت ماهم دلی از عزا دراوردیم اما دوباره اینجا روز از نو روزی از نو. بوی سکس و شهوت از اتاقم می بارید و همین خوابم رو برام لذت بخش تر کرد. قشنگ از پایینه کیره بابا تا نوکش رو لیس میزد و تخمهای بابا رو هم میکرد تو دهنش و اونا رو هم لیس میزد. چه لذتی داشت وقتی با انگشت میکرد تو کونم و زبونش رو میرسوند لای کسم لذتش چند برابر میشد. احساس میکردم تصوراتم خیلی واضح تر و جذاب تر از اتفاقی بود که داشت میفتاد. بابا هم بدون اینکه حرفی بزنه رفت سمت اتاقش و لباساش رو در اورد و من و مهسا از فرط خجالت سرخه سرخ شدیم و نمیدونستیم چی بگیم. سکس با داداشش ؟ یعنی چه جوری تونستن ؟ چه جوری روشون شده ؟ و چیا اون موقعی به هم میگفتن ؟ تو همین فکرا بودم که دیدم جلو در ساختمان وایسادم. دستشو کشید و گفت : گیر نده من امروز اعصاب ندارم اگه گیر دادی داد می زنم. بابا هم نامردی نمیکرد و حسابی میکرد اونو. چند دقیقه ای توش نگه داشتم تا عادت کنه و خیلی نرم شروع کردم حرکت کردن. دو دقیقه بعد مادرش آمد اما چیزی که میدیدم برام قابل هضم نبود. اونم نشت و دوباره لبام رو خورد و از اب خودش هم میکرد تو دهنش و میخورد. لباس که تنش نبود و تلو تلو اومد و منو هل داد کنار گفت میخوام برم تو وان بخوابم خیلی کونم درد میکنه. وقتی این کارو تموم کرد اومد و روی بابا دراز کشید جوری که سینه هاش روی سینه های بابا بود و لباش رو گذاشت رو لبای بابا. چه کیر باحالی داشت خیلی کوچیکتر از کیر بابا بود اما واقعا لذت بخش بود. چته سعید؟ چرا نفس نفس می زنی؟ سعیدم؟ عزیزم؟ کاش پرواز عربستان دیر نمی کرد و هیچ وقت تو را نمی دیدم. یک لحظه که زیاد باسنم رو آورده بودم کیرم سر خورد داخل و اتفاقی که نباید، افتاد. باخودم فکر کردم بچه دوازده ساله خب نمیدونه خارکسده یعنی چی حتماً ولی برام عجیب بود چون بچه های این دوره و زمونه خیلی پدرسوخته تر از این حرفان بهش گفتم:هیچی یه فحش بده گفت:اینو خودمم فهمیدم ولی یعنی چی؟؟؟ گفتم:یعنی کسی که خواهرش دختر بدی باشه و کارای بد بد بکنه گفت:چه کاری؟؟؟ گفتم:کارای بد دیگه. از اشپزخونه اومدم بیرون اما نرفتم تو اتاقم و موندم پشت دیواره اشپزخونه ببینم چی بهم میگن. من تو راه همش فکرای جور وارجور میکردیم و مهسا هم که خماره خواب بود گفت من میرم بخوابم. بخاطر همین اکثر شبا تا دیر وقت توی شرکت بودیم. از 26 سالگی که با دوست پسر فابریکم بهم زدم تا الان 5 تا دوست پسر داشتم که با یکیشون سکس داشتم که البته با این داستان میشه دو تا. یکمی منو خم کرد و کونم رو داد بالا کمرمم تا اونجا که میشد داد پایین تا حسابی کونم قمبل بشه براش. مسعود خیلی قشنگ رفت لای پاهام جوری که بدنش با من زاویه نود درجه داشت و یکی از دستاش رو برد پشتم و با انگشت با کونم ور میرفت وبا اون یکی رون پامو گرفته بود. که بابایی اومد دم وان واستاد و من و از پشت بغل کرد و شروع کرد گردنم و بوس کردن و سینه هام رو بادستاش گرفته بود و مالش میداد. شروع کرد کسم رو بخور خیلی باحال این کارو میکرد. سرم رو که چرخوندم دیدم مستوره خانم بالای سرمون ایستاده و یک کاسه سوپ دستشه ،آروم میخنده! اونو خوابونده بود رو تخت و خودش پایین واستاده بود. بلند شدم ایستادم و اونم ایستاد. چرا این کار رو کرد؟بدون حرکت زل زده بهش. بچه ها رفته بودند و سهیلا گیر داد من بمونم یکبار باز بینی کنیم. بابام گفت بد شد گفتم چرا گفت امشب باید با دست حساب کنم. خلاصه یه هفته که مامان با دوستای هم دوره ایش رفته بود چالوس و البته من لحظه شماریشو میکردم که خونه خالی بشه یه شب برای شام دعوتش کردم ،به خواهرم هم جریانو گفتم که شب نیاد خونه که ما راحت باشیم ، کلی واسه اونشب به خودم رسیدم و لباس خوشگلو و شام خوشمزه و خلاصه اونشب اومد ……. مسعود هم کیرش دوباره راست شده بود جوری که پاهاش میرفت زیر مونا و کیرش دقیقا جولی کس مامانش میرسید نشست توی وان. مهسا گفت بابا پس من چی ؟ که من بهش گفتم ابجی جون بیا پیش خودم که گفت نه منم کیر میخوام. رو به من کرد و گفت: خوب خوابیدی عزیزم؟ مهمونا کی رفتن؟ کدوم مهمونا؟! همه چشم به در بودند ببینند نفر بعدی کیست؟ مانند همیشه و بی تفاوت به شب مهمانی، با چادر سیاه و مقنعه ی چانه دارش آمده بود. زبونش رو دوره کسم میچرخوند و بعد از پایینه کسم تا بالای کسم زبونش رو فرو میکرد داشتم از حال میرفتم. داستان از اونجا آغاز شد که من در اوایل همین امسال یعنی 1390 از دانشگاه فارغ شدم و چند وقتی بیکار تو خونه بودم و ارتباط من با مرجان خانم کما کان به حال سابق ادامه داشت و مرجان خانم حالا تو کلاس 10 مدرسه درس می خونه از دوران بچگی اش تا الان خیلی در روابط مون تغیرات اومده مانند اینکه قبلا من مجبور بودم مرجان رو یه جای ببرم و بهش یه مقدار پول بدم تا اون به من حال بده و کیرمو بخوره و من کس اونو بخورم در ازای پول این کارو می کردم و همون پول دم چششو می گرفت تا به کسی داستانو باز گو نکنه ولی حالا نه. سرم پاین بود و تو دلم داشتم به مهسا فحش میدادم که دیدی چه ابرویی ازمون رفت. مسعود و مونا هم بعد اومند و بابایی هم پشت سرشون. می دونی سعید، زندگی مثل اینه که سوار یه اتوبوس بشی. همه ی صندلی ها نصیب مو سفید ها شده بود. یکی از خاطرات سکسم و میخوام بنویسم که هنوزم وقتی یاد اون روز می افتم خیس میشم. نشوندمش و یکم باهاش صحبت کردم و رفتم لگن آب رو مقداری یخ ریختم و آوردم پاشویه اش کنم. باباهم چون باید پاهای مهسا رو میگرفت که پایین نیاد مهسا خودش کیره اون گرفت و بردش سمت سوراخ کونش. راستی اون یکی دیگه که تو ماشین بود خواهرت بود دیگه اون چند سال داشت ؟ گفتم اون سیزده. بابا کیرش و سوراخ کون من رو حسابی چرب کرد و اولش با انگشتش حسابی کونم رو باز کرد و ماساژ میداد بعد خواست دو انگشتی این کارو بکنه که حسابی دردم اومد و خودم رو یکم کشیدم جلو بابا گفت چیه درد داره گفت اره گفت تازه دردش مونده میخوای بیخیال بشم گفتم نه بازم از اون نه های بنفش گفت باشه عزیزم و این دفعه سرکیرش رو گذاشت دمه کونم. امروز خیلی بی سر وصدا بود فهمیدم فیلمه کار خودشو کرده تو یه لحظه فکری زد به سرم بهش گفتم شلوارتو می کشی پائین ؟؟؟ جوابش دیونم کرد واااااااای یعنی می شه من رونای خواهرمو بعد 1 سال انتظار ببینم؟! مونا سرکیر رو کرد تو کس و با یه حرکت نشست رو کیر بابا و یک جیغی زد که گفتم مهسا که مهساس فکر کنم همسایه ها هم بیدار شدن. منم که خیلی حال کرده بودم همش میگفتم جون بابایی دخترتو کردی و خوب بود خوب بهت کون دادم. لباسای سهندو در آوردم و کیرشو کردم تو دهنم. منم سرم رو اوردم پایین و اون ده گوشم گفت ممنون. در حالیکه سرگرم خوردن پستوناش بودم شلوار وشورتش رو کشیدم پایین و در آوردم. بابایی انگشتش رو کرد توی دهنم من که چشمام بسته بود تو فکرم یک کیرو در نظر گرفتم و انگشتش رو میخوردم. منم سرم رو بردم سمت کیر بابام و اونم اومد قشنگ جلوم وایساد. گفتم غلط میکنی میخوابی پیش خودم و خلاصه به هزار مکافات خوابودندمش پیش خودم. باورم نمیشد انقدر راحت و ساده منو گذاشته باشه سرکار حسابی داشت منو میکرد و منم خیسی خون رو لای پاهام حس میکردم و از درد و سوزش داشت گریه ام میگفت:اونم نامردی نکرد و بعد از چند دقیقه کردن و کردن و کردن وقتی حسابی حالشو کرد کیرشو از تو کوسم درآورد و گرفت رو پستونام و هرچی آب تو کیرش بود خالی کرد روسینه ام. اونقدر اين ور و اون ور زد تا بالاخره از نفس افتاد. سعی کردم تمرکز کنم ولی هزار جور فکر توی ذهنم بود. گفتم تو خیلی بدجنسی اما خب منم زیاد ضرر نکردم اما تو شاید ضرر کرده باشی. بهش گفتم می شه به شکم می خوابی؟؟ وقتی چرخید با دیدن اون کون خوش فرم و تقریبا گنده کیرم سیخ سیخ شد و نفسم تند تند میومدو می رفت شروع کردم کونشو از رو شورت ماچ کردن و روناشو لیسیدن. من یه لزبینم و چیزی غیر از لز ارضام نمیکنه داستانی که میگم واقعیه فقط اسم هارو عوض کردم سه سال پیش با یه دختر به اسم سمیرا اشنا شدم که حالت عادی نداشت از چیزای خاص لذت میبرد من برای لز پول میگرفتم و چون سمیرا پول خوبی بهم میداد روزایی که شهوتش بالا میزد کاملا در اختیارش بودم باهام هماهنگ کرده بود امروز برم خونشون قبلش دوش گرفتم اماده شدم و رفتم خونشون هردو اهل مشروب بودیم یکم مشروب خوردیم و سمیرا داغ داغ شده بود گفته بود که هرکاری انجام داد حق هیچ اعتراضی ندارم سمیرا شروع کرد به خوردن گردنم و گازهای محکم از گردنم میگرفت سینه هامو فشار میداد و گاز میگرفت منم داغ شده بودم روی سینه هامو شکلات ریخت و لیس زد هم اون لذت میبرد هم من سمیرا عاشق ک ون کردن بود فقط شورتم پام بود شورتمو دراورد شروع کرد با کسم ور رفتن یه دستش توی کسم بود یه دستش توی دهنم تا مچ دستشو کرده بود توی دهنم کسم حسابی اب افتاده بود داشتم ارضا میشدم که دستشو کشید بیرون و اجازه نداد ارضا بشم سوراخ کونمو چرب کرد شروع کرد به کونم ور رفتن روی شکم دراز کشیده بودم کونمو براش قمبل کرده بودم خودم با کسم بازی میکردم و سمیرا هم با کونم اول دو تا انگشتشو توی کونم کرد تعداد انگشتاشو بیشتر کرد دستش تا مچ توی کونم بود کونم داشت جر میخورد دیگه تحمل نداشتم دستشو کشید بیرون و ظرف روغن رو توی کونم خالی کرد دوباره تا مچ کرد توی کونم و بیشتر فشار داد داشت ارضا میشد و من داشتم از درد جر خوردن میمردم گفت باید تا ارنج بره توی کونم بعد دست برداره درد امونمو بریده بود اینقدر دستشو توی کونم فشار داد که تا ارنج رفت توی کونم تا چند روز نمیتونستم راه برم ولی پول خوبی بهم داد و کامل راضی بود ازم بعد ها گفت لذتی که اون روز برده هیچ وقت تکرار نشده امیدوارم خوشتون اومده باشه نوشته. صداش کردم دیدم مثل اینکه خوابه چند بار صداش کردم اما اصلا جواب نداد گفتم شاید بهتر باشه اینجوری که چیزی نفهمه از ماجرا …. که گفت نه اگه میشه تشریف بیارین تو ماشین. با خونسردی گفت:مرده شورت رو ببرن با این کارات! پاهای مونا رو باز کرده بود و رفته بود بین پاهاش واستاده بود و کیرش رو میزد رو کس مونا و بعد محکم میزد تو کسش. بابا با یه رکابی و شلوارک اومد منم که همچنان برق سکس از کلم کاملا نپریده بود یه لحظه نگاه هیکل سکسی بابام انداختم و دیدم واقعا هیکل نازی داره از اون مدلهایی که خیلی دخترا دوست دارن موقع سکس دوست پسرشون یا شوهرشون اونجوری باشن و بابام همه اون مشخصات رو داشت. مسعود هم بلند شد و از مامانش چند تا بوش گرفت و خودمون رو شستیم و من اومدم بیرون و رفتم لباس پوشیدم. بابام گفت مونا جون بیا بریم حمام خودتو تمیز کن. پس این صداها مال بابا بووود … بابایی گفت به به دخترای خوشگل خودم میبینم حسابی اکتیو هستن اما بدون بابایی دارین حال میکنین ؟؟؟ یهو یه جیغی کشیدیم که خوده بابا جا خورد گفت چیه بابا انگار دزد دیدین یا دراکولا. گفت مونا جونم میخوای ابم رو برات بیارم گفتم اره بابا برام ابه کیت رو بیار بریز تو کونم. شروع کرد تلمبه زدن و کیرش هربار بیشتر میرفت تو کونم و تلمبه میزد و من ناله میکردم و ازش میخواستم حسابی کنو بکن. و شروع کرد کیرش رو بکنه تو کونم وای کیرش هنوز تا نصفه نکرده بود تو کونم و هی درش می اورد و دوباره میکردش تو کونم این حرکتش خیلی بهم حال میداد. اونم گفت قربون کس مامان جونم برم. میرش تا نصفه رفته بود تو کونم و من داشتم با کم ور میرفتم و اونو میمالیدم. مهسا هم داشت به سرعت کیر بابایی رو میکرد تو دهنش و اون لیس میزد. مهسا هم این حالتو که دید اومد زیرم و از تو همون وان شروع کرد کسم رو بخوره. شب … همین که اومد حرفشو بزنه مامان که رفته بود حمام اومد و گفت شب چی ؟ بابا گفت هیچی شب به بچه ها گفتم زود بخوابن مامانشون از راه اومده خسته است مزاحممون نشین. که گفت میتونم بشینم ؟ و اومد بشینه جایی که من داشتم سکس بابا و مونا رو نگا میکردم که گفتم اونجا جای منه. اومدم تو اشپزخون و یکم شربت درست کردم و خوردم. وقتی رسیدم در مطب و اسمو خوندم دکتر مهیار…. با حرص زد روی دستم: بی جنبه ، اول کارت رو تموم کن بعد هر غلطی خواستی کن. گفتم اخ جون و دمر خوابیدم اونم فهمید و اومد پشت من و کمرم رو داد پایین به مهسا هم گفت برو از تو کشو میز مامانت یک کرم هست اون بیار مهسا هم رفت اونو اورد. خلاصه بابا لباس عوض کرد و گفت مونا خانوم یه لحظه میای. بابا حسابی حشرش زد بالا و گفت زود باش مخوام از کست بکنم که خانومه هم انگار دوست داشت بابا تو کف بمونه. پلاگِ توی کونش، کسشو تنگ تر کرده بود. چهار پایه ی چوبی پیانو را عقب کشید و نشست و به تمام کسانی که پشت سرش بودند نگاهی کرد و گفت: به سلامتی!。

جر دادن خواهرم از عقب

داستان سکسی — کس دادن نیوشا به دکتر

جر دادن دختر برادر و مادرش (۱)

جر دادن دختر برادر و مادرش (۱)

دانلود کلیپ های سکسی با حجم کم با فرمت 3GP ایرانی




2021 somnathdutta.com